سلام انشالله که زمستان گرم و آرامی را داشته باشید ... ما که دو روز بابایی تعطیل بود و خیلی خوش گذشت همش میرفتم پیش بابایی ...دیشب هم بابایی تلافی کرد و گفت باباجون فردا چیکار کنم نمی تونم دوریت تحمل کنم و برم سرکار... با بایی هم که قربونش برم همیشه کار داره... اگر از احوالات خودم براتون بگم خیلی شیطون شدم یک جا نمیتونم بشینم و همش می خوام بدی کنم و دست بگیرم بر مبل و میز بایستم و تازه ، اینجا را گوش کنید...مدام با سر می خورم زمین و غش میکنم ... و نیم ساعت باید مامانی و بابایی راه برند تا آروم بشم... راستی من حالا می تونم وقتی چهاردست وپا که میرم بعد بشینم... و میرم کنار میز زیرتلویزیون و هی نی نای ...